محل تبلیغات شما
حافظ: مرا میبینی و هردم زیادت میکنی دردم تورا میبینم و میلم زیادت میشود هردم زسامانم نمی پرسی نمیدانم چه سر داری به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم نه راهست این که بگذاری مرا برخاک و بگریزی گذاری آر و بازم پرس تاخاک رهت گردم ندارم دستت از دامن به جز درخاک و آن دم هم که برخاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم فرورفت از غم عشقت دمم دم میدهی تاکی دمار ازمن براوردی نمیگویی برآوردم شبی دل را به تاریکی ززلفت بازمیجستم رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم کشیدم دربرت

ترجمه و اقتباس آزاد از شعر حافظ شیراز

اؤلملی گو٘نلر دیر کاکا (نوذر استوار)

عشق ویروسو (نوذر استوار)

دم ,حافظ ,گردم ,زیادت ,دردم ,مرا ,عشقت دمم ,دمم دم ,غم عشقت ,از غم ,فرورفت از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها